شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

گفته بودی... _ فریدون مشیری

مژگان

گفته بودی که:«چرا محو تماشای منی؟

آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی!»

 

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی !

ادامه مطلب...
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میلاد

هنوز بارونو دوست داری _ یغما گلرویی

بارون

یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی...

می‌دونم قهوه‌تو مثل قدیما تلخ می‌نوشی


می‌دونم شب‌ها توی تختت کتابِ شعر می‌خونی

کنارِ پنجره شادی با یه سیگار پنهونی


هنوزم وقتی می‌خندی رو گونه‌ت چال می‌افته

هنوزم چشم به راهِ یه سوارِ زیبای خفته
 

هنوزم عینهو فیلما، یه عشق آتشین می‌خوای 

هنوزم روحِ «هـامـونو»، تو جسم «جیمزدین» می‌خوای...
 

می‌دونم وقتی که بارون 

تو شب می‌باره بیداری! 

همون آهنگو گوش می‌دی، 

هنوز بارونو دوست داری!


یه ساله رفتی و عطرت هنوز مونده‌ توی شالم

بازم ردت رو می‌گیرن همه تو فنجون فالم


تو وقتی شعر می‌خونی منو یادت میاد اصلن؟

تو یادت موندن اون روزا که دیگه برنمی‌گردن؟


همون روزا که از فیلم و شراب و شعر پر بودن

یه کاناپه، دو تا گیلاس، تو و دیوونه‌گیِ من...


بدون حالا بدون ‌تو یکی دلتنگه این گوشه،

هنوزم قهوه‌شو تنها به عشقت تلخ می‌نوشه


می‌دونم وقتی که بارون 

تو شب می‌باره بیداری! 

بازم «قمیشی» گوش می‌دی، 

هنوز بارونو دوست داری

ادامه مطلب...
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میلاد

بیداری تو از من... _ یغما گلرویی

وقتی که‌ زمستون‌ شد، سر سبزی‌ از این‌جا رفت‌

عمری رو‌ به‌ سر بُردیم‌، با بخاریِ‌ِ بی‌نفت‌

 

با آتیش‌ِ قلبامون‌، تقویما رو سوزوندیم‌

سالا اومدن‌، رفتن‌... ما اسیرِ یخ‌ موندیم‌

 

هر سال‌ توی‌ سفره‌، هف‌تا سین‌ِ نو چیدیم‌

حتا ساعت‌ِ تحویل‌ از سرما می‌لرزیدیم‌

 

دستامونو ها کردیم‌، تو پیله‌ی‌ بی‌حرفی‌

پاییزا تگرگی بود، تابستونامون‌ برفی‌...

 

می‌گن‌ که‌ بهار این‌جاس‌، پُشت‌ِ درِ این‌ خونه‌

کی‌ ترانه‌ی‌ مرگ‌ِ یخ‌بندونو می‌خونه‌ ؟

 

تا وقتی‌ با دستامون‌ آتیشی‌ نشه‌ روشن‌،

خاموشیِ‌ِ من‌ از تو، خاموشیِ تو از من‌

 

باغچه‌ گُلاشو گُم‌ کرد، تو پیچ‌ و خم‌ِ یخ‌باد

گنجشگک‌ِ آواره‌، گولّه‌ شد، تو حوض‌ افتاد!

 

دیدیم‌ که‌ توی کوچه‌ بارون‌ِ گُل‌ِ سُرخه‌

بین‌ِ ما و آزادی تنها یه‌ پُل‌ِ سُرخه‌

 

از سرما نترسیدیم‌، برفا رو درو کردیم‌

با هیزم‌ِ قلبامون‌، آتیشو الو کردیم‌

 

سینه‌ سپرِ ما بود، رو به‌ غضب‌ِ رگبار

زخمامونو می‌شمردیم‌، تا ثانیه‌ی دیدار

 

آقای بهار اومد، آقای‌ زمستون‌ مُرد

از دست‌ِ صنوبرها، زنجیرِ یخی‌ خط‌ خورد

 

امسال‌ توی‌ سفره‌، هم‌ سنبل‌ و هم‌ سوسن‌

بیداری‌ِ من‌ از تو، بیداری‌ِ تو از من‌!

ادامه مطلب...
۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

وقتی نیستم _ سید مهدی موسوی

وقتی نیستم 

برایم جای خالی بگذار 

کنار بوق ها و ترافیک ها 

کنار بی قراری میدان ها 

کنار قرارهایت 

با کسی که من نیستم 

تا فقط 

کبودی ای باشم روی گردنت 

که از کنار تمام آدم ها و 

جای خالی من رد می شود 

  
دور میدان ها می چرخم 

دور سرت 

دور ساعتی که دورم می زند 

کنار قرارهایت 

با کسی که من نیستم 

دور سرگیجه ای 

که حتی به قرص ها جواب منفی می دهد 

  
وقتی نیستم 

برایم جای خالی بگذار 

کنار چراغ خوابی که روشن مانده است 

کنار سماوری که خاموش 

کنار لباس خوابی که پائین تخت افتاده 

به جنازه ای کبود فکر کن 

که گوشه ی پیاده رو 

با بسته های خالی قرص 

با ساعتی مردانه در دست 

تمام امروز را 

در کابوس ساعت 5 

با خودش به خواب برده است

ادامه مطلب...
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
میلاد

شیرین قرن بیست و یکم _ یغما گلرویی

فارسی، شکرِ زهر آلودی‌ست،

شیرین قرن بیست و یکم

که فرهاد را...

مهندسِ معدن می‌خواهی!


ائتلافِ شکر و شوکران است،

چرا که کلمه‌ی ضعیفه را در خود دارد

و بزرگ‌ترین شاعرِ ملی‌اش فرموده:

زن و اژدها هر دو در خاک بِه...

با این زبان

چه‌گونه بگویم دوستت می‌دارم؟

چه‌گونه از عشق سخن بگویم به این زبان

وقتی که شاعران بزرگش

عظیم‌ترین عاشقانه‌هاشان را

در هوای مغبچه‌های چهارده‌ساله سروده‌اند؟

وقتی از بینِ دیوان‌های گردگرفته

بوی شاش و اشک می‌آید،

وقتی در شعرِ شاعران روزگارمان

تمام راه‌ها به تخت‌خوابی دو نفره ختم می‌شود،

من کدام کلمه را انتخاب کنم

به نوشتنِ شعری برای تو؟


کلماتم را تطهیر کن در آبشارِ گیسوانت

و بگذار با این دلِ جوگندمی

چون کودکی دو ساله

زبان باز کنم به اعترافی عاشقانه

و تبرئه کنم زبانی را

که زبان مادریِ ماست...

ادامه مطلب...
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد