شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

حالم بی تو چقدر خوب است...!!! _ جواد نوروزی

گوشه ی این اتاق نشسته ام

و دارم زور می زنم

تا آغوشم را

که بهانه ات را می گیرد

با زانوهایم گول بزنم !

 

از رفتنت

روزهای زیادی گذشته

برای کسی که شب و روزش را

بیداری و زُل زدن ها یکی کرده

واژه ی "زیاد" دقیق ترین مقداری ست

که می تواند

روزهای بی تو را متر کند !

 

از وقتی رفتی

خیلی فعال شده ام !

می دانی

آنقدر نبودنت با من بود

که چند باری

دکوراسیون این خانه ی جهنمی را عوض کرده ام !

اما

آنقدر خوش عکسی

که تصویرت در گوشه و کنار هر چیدمانی

خودش را جا می دهد !

 

این روزها

تا می توانم

به جای تو

دوست جدیدم را می سوزانم !

شاید دوده ی این سیگارها

خاطره ی قاب عکست را

روی دلتنگی دیوار اتاق خواب

پُر کند !

 

کاش قبل رفتنت

همینقدر سیگاری بودم !

آنقدر که خاکستر سوختن سلولهای ریه ام را

سُرفه هایم

سرتاسر این محله،

این کوچه های عنکبوتی

پهن می کرد

و رد پایت پاسخی می شد

برای سوال چشمهایم

 

گوشه ی این اتاق نشسته ام

توی مِـه

توی خاکستر

توی بغض

توی سکوت

می بینی؟

همه چیز دارد فریاد می زند

که حالم بی تو

چقدر خوب است...!!!

ادامه مطلب...
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

خواب رویای فراموشی هاست ! _ حمید مصدق

خواب رویای فراموشی هاست !

خواب را دریابم ،

که در آن دولت ِ خاموشی هاست

با تو در خواب مرا

لذت ِ ناب ِ همآغوشی هاست

 

من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم،

و ندایی که به من می گوید :

« گر چه شب تاریک است

دل قوی دار

سحر نزدیک است»

ادامه مطلب...
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

جاسیگاری ام شهادت می دهد _ جواد نوروزی

جاسیگاری ام شهادت می دهد،

برگشتنت بستگی به این دارد

خدا گوشش بدهکار دعاهای من باشد،

یا سیگار فروش محله ...!!!

ادامه مطلب...
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

چه کسی باور کرد؟ _ حمید مصدق

چه کسی خواهد دید

مردنم را بی تو ؟

بی تو مردم ، مردم

گاه می اندیشم

خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟

آن زمان که خبر مرگ مرا

از کسی می شنوی، روی تو را

کاشکی می دیدم

شانه بالازدنت را

بی قید

و تکان دادن دستت که

مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر را که

عجیب !‌ عاقبت مرد ؟

افسوس

کاشکی می دیدم

 

من به خود می گویم:

" چه کسی باور کرد

جنگل جان مرا

آتش عشق تو خاکستر کرد ؟"

ادامه مطلب...
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

ترانه _ جواد نوروزی

آدمو یاد بورس میندازه

بسکه توو فکر پول و بازاره

دفترش مثل حُجره‌ی تجّار

پُر از اوراقای بهاداره!
 

مثل یه دسته اسکناس شده

دفتری که ترانه‌هاش توشه

بدترین قافیه‌ست "شاعر" با

"تاجر"ی که ترانه می‌فروشه!

 

واژه‌ها حکم سکّه رو دارن

تووی جیب ترانه یخ کردن

به شکوفا شدن نمی‌رسه شعر

وقتی خاکو پر از ملخ کردن

 

دفترایی که بوی خون داشتن

حالا از عطر پول گندیده‌ن!

همه چی آرومه، چشا بسته‌س

تا شهادت ندن، نگن دیدن...

 

تا نگن زیر چتر نیم‌کاسه

کاسه‌های شکسته‌ی سر هست

اگه تاریخمون معطر شد

لای برگاش گلای پرپر هست!

 

تا نگن تا ابد نمیشه نشست

نباید با سیاهیا خو کرد

جوجه اردک کجا، کلاغ کجا

نمیشه هر سیاهی رو قو کرد!

 

پول اومد بالای ترانه رو چید

تا که رامش کنه، زمینگیر شه

میگه فریادش از نداریش بود

لال میشه هنر اگه سیر شه!

 

خشم و فریاد اعتراض هنر

وقتی با زور پول خوابیده

از هنرمند ِ سیر بیزارم!

سیر هر شکلی باشه بو میده...!

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد