شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

۲ مطلب با موضوع «امید صباغ نو» ثبت شده است

شعر "آمدی و همه ی فرضیه ها ریخت به هم" از امید صباغ نو

حسّ و حال همه ی ثانیه ها ریخت به هم
شوق یک رابطه با حاشیه ها ریخت به هم
 
گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدیّ و همه ی فرضیه ها ریخت به هم!
 
روح غمگینِ تو در کالبدم جا خوش کرد
سرفه کردی و نظام ریه ها ریخت به هم
 
در کنار تو قدم می زدم و دور و برم
چشم ها پُر خون شد، قرنیه ها ریخت به هم
 
روضه خوان خواست که از غصه ی ما یاد کند
سینه ها پاره شد و مرثیه ها ریخت به هم
 
پای عشق تو برادر کُشی افتاد به راه
شهر از وحشت نرخ دیه ها ریخت به هم
 
بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند
دلمان تنگ شد وُ قافیه ها ریخت به هم
 
من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق!
پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم؟!

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

شعر "اقرار" از امید صباغ نو

گفتند:
نگذر از غـــــــرورت، کـــــار خوبی نیست
باید خودت فهمیده باشی یــــار خوبی نیست

 

گفتند:
هرگــــــز لشگـــــرت را دست او نسپـــــــار
این خـــائنِ بالفطره پرچم دار خوبی نیست!

 

سیگــار و تو، هردو برای من ضرر دارید
تو بدتری، هرچند این معیـار خوبی نیست!

 

ترک تو و درک جمـاعت کار دشواریست
تکرار تنهایی ولی تکرار خـــوبی نیست...

 

آزادی از تو، انحصـــــــــار واقعی از من
بازیّ شیرینی ست، استعمـار خوبی نیست

 

از هر سه مردِ بینِ بیست و پنج تا سی سال
هـــــــر سه اسیر دام تو...
آمــــــــــــار خوبی نیست!

 

دیوار مــــــــا از خشتِ اوّل کج نبود، اما
این عشق پیر لعنتی معمـــار خوبی نیست

 

دیـــــــــوارِ من
دیـــــــــــوارِ تو
دیــــــــــوارِ ما
افســــــــوس...
دیوارِحاشا خوب من، دیوارخوبی نیست

 

آرام بــــــــــــــــــــــالا رفتی و از چشمم
افـــــــــ
تـــــــــا
دیــــــــ
من بــــــــــــــاخـــــتـــــــــــــــم؛
هرچند این اقرار خوبی نیست!

 
ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد