شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

پرتره _ یغما گلرویی

پرتره

انگار من پشت میزِ کافه‌ای در حال خواندن شعری بوده‌ام

و تو در آن سوی میز،

سر بر دستانت گذاشته، گوش می‌کرده‌ای...

شکرِ کدام شعرِ عاشقانه را به فنجانت بریزم،

که جور دربیاید با چشم‌های شکلاتیِ تو؟

معنای پنهان شده در گات‌های زرتشت

که زاینده‌رود از شانه‌ات می‌گذرد!

تنها تو می‌توانی بزرگترین آرزوی مرا

در عکسی به کوچکیِ یک قوطی کبریت

خلاصه کنی!


وقتی گونه‌ات را بر ساعدت تکیه می‌دهی

باران از راست به چپ می‌بارد،

خورشید از چپ به راست طلوع می‌کند

و خطِ فارسی از پایین به بالا نوشته می‌شود...

و من گم می‌کنم دستِ چپ و راستم را

وقتی تو - در عکسی حتا -

کهرباهای دوگانه‌ی چشمانت را به من می‌دوزی!


می‌توانم به احترامِ نگاهت نظمِ جهان را به هم بزنم!

بنویسم!

بالا

به

پایین

از

را

فارسی

می‌توانم

می‌توانم باران را وادار کنم افقی ببارد

و به خورشید فرمان بدهم از چپ به راست طلوع کند

تا تو دوباره همه چیز را عادی ببینی!

همه چیز را به جز من

که دیوانه‌وار در حال زیر و رو کردن جهانم برای تو

و هرگز به چشمت نمی‌آیم!

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

من آن‌جا نیستم! _ یغما گلرویی

رها کن سنگِ گوشه‌ی گورستان را!

من آن‌جا نیستم!


وقتی باران می‌بارد

دستت را بر شیشه‌های خیسِ پنجره بگذار

تا گونه‌های مرا

نوازش کرده باشی!


این دست‌های همیشه شوخِ من است

که هنگامِ بازگشتنت به خانه در غروب‌های پاییزی

موهایت را

به پیشانی‌ات می‌ریزد، نه نسیم!

لمس کن تنِ درختان جنگل را،

برای در آغوش کشیدن من...


این گرانیتِ گرد گرفته را رها کن!

من آن‌جا نیستم!

زیرِ این سنگ

تنها مُشتی استخوان پوسیده است

و جمجمه‌ای

که لب‌خندهای مرا حتا به خاطر نمی‌آورد!


برای دیدنم به تماشای دریا برو،

من هم قول می‌دهم

پشتِ تمام بطری‌های خالی

در انتظارِ تو باشم...

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

ساده است _ احمد شاملو

ساده است نوازش سگی ولگرد

شاهد آن بودن که چگونه زیر غلتکی می رود

وگفتن اینکه سگ من نبود


ساده است ستایش گلی

چیدنش و از یاد بردن

که گلدان را آب باید داد


ساده است بهره جویی از انسانی

دوست داشتن بی احساس عشقی

او را به خود وانهادن و گفتن که دیگر نمی شناسمش


ساده است لغزشهای خود را شناختن

با دیگران زیستن به حساب ایشان

و گفتن که من این چنینم


ساده است

که چگونه می زیم


باری زیستن

سخت ساده است

و پیچیده نیز هم

 

مارگوت بیکل

ترجمه : احمد شاملو

 
ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

حرامم باد _ احمد شاملو

حرامم باد

لمسِ تن تو

شهوت است و گناه

حتی اگر خدا عقدمان را ببندد...

 

داغیِ لبت، جهنم من است

حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند

 

هم آغوشی با تو، هم خوابگیِ چرک آلودی ست

حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد...

 

فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است

حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس

 

خاتون من

حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم،

 

یک بوسه

ـ یک نگاه حتی ـ

حرامم باد

اگر تو عاشق من نباشی...

ادامه مطلب...
۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

تو را دوست می دارم _ ترجمه احمد شاملو

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به آرزوهای محال

به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطربوی لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان

برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم

تورا برای لبخند تلخ لحظه ها

پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... دوست می دارم ...

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد