اصلاٌ چه فرقی می کند وقتی نباشی

رنگ غزل زرد است یا سرخ یواشی

 

دل تنگ و کوچولو شده... هی کوچکش کن

آخر چگونه توی قلبم باز جاشی

 

یاد تو ناخن می کشد بر روی احساس

انگار داری لحظه ها را می خراشی

 

گلبرگ های زندگی پرپر شده... های!

داری کنارش ساقه ها را می تراشی

 

کانون گرم عشقمان پاشید از هم

دلواپسم، کاری بکن! سعیی... تلاشی...

 

بینی و بین الله! شبها خواب داری؟

اصلا ولش کن لعنتی... خوشبخت باشی...