وقتی نیستم 

برایم جای خالی بگذار 

کنار بوق ها و ترافیک ها 

کنار بی قراری میدان ها 

کنار قرارهایت 

با کسی که من نیستم 

تا فقط 

کبودی ای باشم روی گردنت 

که از کنار تمام آدم ها و 

جای خالی من رد می شود 

  
دور میدان ها می چرخم 

دور سرت 

دور ساعتی که دورم می زند 

کنار قرارهایت 

با کسی که من نیستم 

دور سرگیجه ای 

که حتی به قرص ها جواب منفی می دهد 

  
وقتی نیستم 

برایم جای خالی بگذار 

کنار چراغ خوابی که روشن مانده است 

کنار سماوری که خاموش 

کنار لباس خوابی که پائین تخت افتاده 

به جنازه ای کبود فکر کن 

که گوشه ی پیاده رو 

با بسته های خالی قرص 

با ساعتی مردانه در دست 

تمام امروز را 

در کابوس ساعت 5 

با خودش به خواب برده است