شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

جایی برای حضرت انسان ندارند _ علیرضا آذر

هم خواب مردابند تا جریان ندارند...

هرگز به دریایی شدن ایمان ندارند

 

یک خوشه گندم کارمان را ساخت گفتند...

جایی برای حضرت انسان ندارند

 

بعدش تمام گاوها گاوِ حسن شد...

الان که الان است هم پستان ندارند

 

چیزی به جز عِفریته مادرها نزادند...

مردان به غیر از نطفه ی شیطان ندارند

 

هر آرزوی تلخ خود را قهوه خوردم...

فنجان به فنجان ذکر شد امکان ندارند

 

وقتی شروع قصه با تردید باشد...

تردیدهای داستان پایان ندارند

 

رستم، بخواب و مرده شویی را رها کن...

این مرده ها مهری به بازوشان ندارند

 

این ابرهای بی تعادل خسته کردند...

یا سیل می بارند یا باران ندارند

 

گشتم تمام هفته ها و ماه ها را...

تقویم ها یک روز تابستان ندارند

 

مفتش، نگاهی که نمی بارد گران است...

این پلک ها الماس آویزان ندارند

 

پای خودت، این جاده ها راه سقوطند...

تا انتها یک دور برگردان ندارند

 

گاهی دبستان ابتدای عُقده سازی ست...

آوارهای کودکی جبران ندارند

 

سارای سال اولی بابا ندارد...

بابای دیگر بچه ها هم نان ندارند

 

این رودهای مختصر خواهند خشکید...

وقتی به دریایی شدن ایمان ندارند

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

نشو محبوب آن یاری که خود یار کسی باشد _ یاسر قنبرلو

نشو محبوب آن یاری که خود یار کسی باشد

نرو بالای دیواری که دیوار کسی باشد


نکن کاری که با خواری بیافتی در گرفتاری

گرفتاری اگر او هم گرفتار کسی باشد

بسوز ای دل... بساز ای دل... مریض آن کسی بودی

که فکرش را نمی کردی پرستار کسی باشد

اگر این عشق آزار است, عاشق نیستم دیگر

که بیزارم از آن کاری که آزار کسی باشد...

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

می شه خوابید تا ابد، بی درد! _ سید مهدی موسوی

می شه خوابید تا ابد، بی درد!

وسط ِ ساعتای دیواری

می شه یه روسری سبزُ فروخت

توو یه آهنگ کوچه بازاری

 

می شه کافکا رو خوند با عجله

می شه بحثُ به سمت مرگ کشید

می شه با یه کلاه کج، چپ شد!

توی ویلا، سیگار برگ کشید!

 

میشه خوابیده باشی با مریم

یه ترانه بسازی از سارا!

با فوتوشاپ توی شهرک غرب

عکس بندازی با چگوارا!!

 

میشه یادت بره غم مردم

میشه دل خوش کنی به این بازی

قبل ِ مرگ ِ هر آدم ِ معروف

بری باهاش عکس بندازی

 

توی اخبار، اسمتُ ببرن

یکهو گریه ت بگیره از شادی!

میشه با پول بیت و تلویزیون

یه موزیک ساخت واسه آزادی!!

 

میشه بازی کنیم با کلمه

میشه دردُ اسیر فلسفه کرد

میشه با دستمالِ گردن ِ تو

نعره ی نسل بعد رو خفه کرد

 

میشه رؤیای یه جوونُ فروخت

بعد با پول اون مواد کشید

وقتی مردم توو کوچه می میرن

توی حمّوم رفت و داااد کشید!

 

میشه یه نسل سبزُ بفروشی

خون ما رو سس ِ کچاپ کنی!

میشه از گریه کردن ِ تهران

توو اروپا کتاب چاپ کنی

 

میشه خیلی چیزا رو گفت و نگفت

میشه یک عمر، پرده پوشی کرد

جنده بودن شرف داره وقتی

میشه با شعر، خودفروشی کرد

ادامه مطلب...
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

تو دوستم داری و من هم دوستت دارم _ یاسر قنبرلو

تو دوستم داری و من هم دوستت دارم 

این را کجا پنهان کنم !؟ چشم همه شور است 

گفتم اگر تقدیر برگردد چه خواهد شد

گفتم اگر روزی تو را ... گفتی بلا دور است 

 

عطر تو می پیچد ، تمام شهر می‌پیچد 

می‌ترسم و این ترس بویی آشنا دارد 

می ترسد از هر کوه ، از هر گردنه ، هر پیچ 

سرکاروان ِ کاروانی که طلا دارد !

 

تنها تو را دارم! تو هم تنها مرا داری 

روح منی و روح من در تن نمی‌ماند

امّا نمی‌ خواهم به بعد از تو بیاندیشم 

بعد از تویی دیگر برای من نمی‌ماند

 

بعد از تو هیچ انگیزه ای در شعر گفتن نیست 

بعد از تو دیگر نامی از من نیست دختر جان 

یاسر فقط یک مرد در آغاز اسلام است 

یاسر فقط نام خیابانی ست در تهران 

 

« الحمدالله الّذی ... » وقتی تو را دارم !

یک وصله ی بی رنگ بر مویم نمی چسبد 

آنقدر خوشبختم که در این روزها دیگر 

هرچه خدا را شکر می گویم نمی چسبد !

 

تو دوستم داری و من هم ... بیشتر حتی ...

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

قاطی ِ قاطی ام! _ سید مهدی موسوی

قاطی ِ قاطی ام! درد تو در سرم

ای دردسرترین! من واقعاً خرم!!

 

زل می زنم به «هیچ»، مشروب می خورم

مشروب می خورم با دوست دخترم

در فکر چشم هات! مهدی ِ تو فدات!

نذر سلامتیت هر پیک آخرم!!

 

این آخر ِ خوشی ست! یک عمر، خودکشی ست!

از پشت بام تو هر جرعه می پرم

آنقدر قاطی ام که حس نمی کنم

از گریه یا شراب خیس است دفترم

 

این گریه حق ّ من، که کون لق ّ من!!

امشب که از خودم بدجور بدترم

«من کم تحمّلم» امشب خل ِ خلم

مانند امشبند! شب های دیگرم!

 

چشمان مست تو، چشمان مست من

تو گریه آوری، من شرم آورم!

عمرم به باد تو... در سکس، یاد تو!

ای عاشقا ً حریم!! ای واقعا ً «حرم»

 

پوچ است دست راست، پوچ است دست چپ

بازیت مسخره ست! هرگز نمی برم

چیزم که هیچ چیز! فحشم بده عزیز

اگزوز خاورم! شیر سماورم!!

 

هر روز می کنم گریه برای تو

هر شب غریبه ای را توی بسترم

که مبتلا کنی، شاید دوا کنی

ای عشق! حاضری؟! ای مرگ! حاضرم

 

قاطی قاطی ام از هرچه هست و نیست

بر روی شعر و شهر بالا می آورم...

ادامه مطلب...
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد