شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

شعر "چه کسی خواسته تا کار به اینجا برسد" از علی صفری

چه کسی خواسته تا کار به اینجا برسد

عشق و دیوانگی ما به مدارا برسد

 

قسمت دشمن انسان نشود روزی که

"دوستت دارم" معشوق به "اما" برسد

 

سد بر این رود کشیدند به دریا نرسیم

قزل آلا که نمی خواست به دریا برسد!!

 

"عشق آتش به همه عالم و آدم زد" و رفت

غم کمین کرد که در روز مبادا برسد

 

به خدا با زدن حرف دل انصاف نبود

تاج به یوسف و ماتم به زلیخا برسد

 

بین جمعی که نشستند قضاوت بکنند

کاش می شد که کمی هم به خدا جا برسد

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

شعر "من ابر پر بارانم اما وقت بارش نیست" از رویا باقری

من ابر پربارانم اما وقت بارش نیست

من ابر پربارانم اما وقت بارش نیست

بغضم! ولی ترجیح دادم درگلو باشم

 

ترسیده ام یک عمر از رویای بعد از تو

باید ولی با ترس هایم روبرو باشم

 

از رفتنت ترسیدم و فصل زمستان شد

من از تمام روزهای گرم، دلسردم

 

ترسیدم و دل کندم از این عشق، قبل از تو

تا بوده من از ترس مردن خودکشی کردم

 

من گفته بودم کوهم اما کوه ها را هم

یک بغض گاهی می شود از هم بپاشاند

 

دنیا برای عشق جای کوچکی بوده

با رفتنت شاید به من این را بفهماند

 

من خسته ام ازاینکه دستان شفابخشت

تنها برایم دست های بسته ای بودند

 

حالا نه اما می رسد روزی که می فهمی

مرداب ها یک روز رودخسته ای بودند

 

بازخم هایت برتنم می میرم اما باز

ازتو کسی این ظلم را باور نخواهد کرد

 

درمن پس ازتو جا برای زخم خوردن نیست

حال مرا چیزی ازاین بدتر نخواهد کرد

 

صیادمن! دارد به آخر می رسد قصه

دیگر عقاب سرکش خود را نخواهی دید

 

غم هست باران هست یادت هست زخمت هست

دیگر تو این دیوانه را تنها نخواهی دید

 

آنقدر ماندن را برایش تلخ کردی که

رفتن شده حالا دلیل شادی اش امروز

 

یک روز دلتنگ قفس جان می دهد اما

هرکس که خوشحال است از آزادی اش امروز

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

شعر "گفتند مرده ای" از منیره حسینی

گفتند مرده ای

و مرا از شناسنامه ات آزاد کردند

 

قبرستان

از مرگ های عادی پوشیده بود

و یک گور مشکوک

چه قدر توانسته لباس شخصی پنهان کرده باشد؟

لباس ها

از تن کبود تو هم می ترسند

از حرف هایی که اگر دکمه دکمه از دهانم باز شوند...

باید برایت تعریف کنم

هربار که به نشانی ات نزدیک می شوم

مرا مثل نامه ی برگشتی

برمی گردانند

 

باید تعریف کنم

وقتی صدای شکنجه هایت

پشت میله های سینه ام حبس می شد

چه قدر از بودنت آرام می شدم

_باید نفس می کشیدی_

 

گفتند مرده ای

و مرا از شناسنامه ات آزاد کردند

 

آزادی!

چگونه با این حروف دست و پا شکسته

به خانه رسیده ای؟

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

شعر "قطار" از قیصر امین پور

قطار

قطار میرود

تو میروی

تمام ایستگاه میرود

و من چقدر ساده ام

که سالهای سال

کنار این قطار ایستاده ام

و همچنان

به نرده های ایستگاه رفته

تکیه داده ام....

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

شعر "هرآنکه گفت: علی گفته‌ام: کدام علی!؟" از یاسر قنبرلو

سلامْ ختم ِ رسولان و  وَالسّلامْ علی

تمـامْ حجـّت ِ  بـر مـا و  ناتمـامْ علی

 

نمـیرد آنکه سـرش تیغ را هـلاک کند

«دَمَ العَوامْ»‌ علی و «عَلَی الدَّوامْ» علی

 

اگرچه تیغ ِ دو دَم داشت شیر بیشه ی حق

نــکــرده بـود دَمـی فکـر ِ انتقـامْ علی 

 

تمام مـسئـله در قـدِّ یک نــگاهْ حسین 

تمام مـسئـله در حدِّ یک کــلامْ علی

 

کــدام شـاه لـبـاس گدا بــه تـن دارد 

جـز آن فروتن ِ شایسته ی مقامْ علی

 

من آن نی‌اَم که به هر سِفله اقتدا بکنم

خوشا نمازْ جماعت خوشا امامْ علی

 

به راه ِ شمر نرفتم علی شناس شدم 

هرآنکه گفت: علی گفته‌ام: کدام علی!؟

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد