این ترانه گواهیِ فوته، شاعرِ متن پیشِ رو مُرده
بسکه هِی خواب دیده بیداره، بسکه رؤیاشو بالا آورده
این شبیه دعای قبل از مرگ، این شروع یه اختتامیه س
شکل آژیرِ قرمزه حرفام، تف به تسلیم، تف به آتش بس
ایدز داره فرشته ی الهام، تن واژه کزاز می گیره
یه سگِ هار توی لپ تاپه، دستای شعرو گاز می گیره
روی مغزم اسید پاشیدن، نفسای مسیح بو می ده
دیگه هر حرفِ با پدر مادر، مزه ی شاشِ بازجو می ده
تنها هورا کشیدن آزاده! هایل هیتلر! هیتلرِ قدیس
زنده باد وعده های توخالی! زنده باد کیک! زنده باد ساندیس
کانگوروها تو کیسه شون گرگه، مامِ میهن سزارین می شه
سوسکا به ریش کافکا می خندن، دختری هفت ساله زن می شه
من به زخمام دخیل می بندم، باورم نیست که زمین صافه
مرده شورم نمی بره دیگه، پاپ بی خود خداشو می لافه
آرزوهامو ارث می ذارم، واسه نسلی که شاملو خونده
یه کلیسا نشون بده که تنِ صدتا گالیله رو نسوزونده
گول این چشم منجمد رو نخور! دستای من هنوز هم مُشتن
خوش خیالن اونا که فکر کردن با قپانی ترانه مو کشتن
برای مرگِ اون که با لبخند کتکم می زنه عزادارم
من هنوزم به دنیا مشکوکم، من هنوزم تو گور بیدارم