شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

۶۸ مطلب با موضوع «یغما گلرویی» ثبت شده است

در کنار تو! _ یغما گلرویی

زیادتر از سهم خود 

دفتر سیاه کردم

در آرزوی نوشتنِ شعری 

که باعث شود

از آسمانِ سرتاسر جهان 

بارانِ نان ببارد...

زیادتر از سهمِ قدم‌هایم

گذشتم از خیابان‌های پاییز

با امید گره خوردن 

به نگاهی 

که پناه‌گاهی باشد

در آژیرقرمزهای زننده‌ی 

این روزگار...

زیادتر از توان خود باطوم خوردم

برای برآوردِ آرزویی 

که لورکا و نرودا و حکمت

و شاعرانِ دیگر

به برآوردنش کوشیده بودند...

زیاد مُردم

برای کمی زنده‌گی کردن

در کنارِ تو!

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

ترانه Sniff _ یغما گلرویی

sniff یغما گلرویی

مثل صدای خنده‌ی بچه توی عزا،

آهنگِ کُندِ ثانیه‌هامو به هم زدی

یه مالنا شدی و توی خواب‌های من،

با کفشِ سرخِ پاشنه بلندت قدم زدی

فرخ‌لقاءِ قلعه‌ی سنگیِ فیس‌بوک،

با دیدن یه عکست امیرارسلان شدم

مثل زنی که عشقشو آبستنه می‌خوام،

روح تو رو ادامه بدم تو تنِ خودم

توی‌چشات مدیترانه‌ی طوفانی داری و

یه سرزمین کشف‌نشده پشتِ پیرهنت

نخلا تو فصلِ خرما به تو فکر می‌کنن،

مردا همه مجسمه می‌شن با دیدنت

به عابرای بی‌خبرِ کوچه رحم کن،

اِنقدر دل هوایی کن و خواستنی نباش

از وقتی پا برهنه تو ساحل قدم زدی،

دائم نهنگا غرق می‌شن توی ماسه‌هاش

من عاشقت شدم مثِ افسانه‌های دور،

مثل جوونِ اولِ فیلمی سیاه سفید

که با نگاهِ دختری از پشتِ پنجره،

از زنده‌گیش و آرزوهاش دست می‌کشید

تو سر رسیدی از توی خوابای بچه‌گیم،

دنیام توی حریم نگاهت خلاصه شد

نسکافه‌های بی‌شکرِ روزمره‌گی،

با بستنیِ عشقِ تو کافه‌گلاسه شد

با من خودی شدی مثِ لبخند با ژوکوند،

تو خونه کردی مثل یه تحریر تو صدام

چشمامو روی هفته‌های لعنتی ببند،

هر بوسه‌ی تو یعنی یه قرص دیازپام

همقدِ عکس آلبوم کهنه جوون شدم،

دستام دارن جوانه می‌دن عین یه درخت

از چشم من قشنگ‌ترین پرچمِ جهان،

تصویر سینه‌بندِ توئه روی بندرخت

خنده‌ت نمک پاشید روی زالوی هاری که

خون ترانه‌های منو مزه مزه کرد

تو شعر من وزارت ارشادو سیل برد،

وقتی که عطر تو همه‌ دنیامو قبضه کرد

مِن‌بعد زیر سلطه‌ی چنگیز هم بریم،

من با تو روزگارمو تعریف می‌کنم

تا راه هیچ شاعری سمتِ تو کج نشه،

خطِ سفیدِ عابرو اِسنیف می‌کنم...

ادامه مطلب...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

شیرْ گربه _ یغما گلرویی

می‌گَن‌ تو یه‌ شیری‌ ،

یه‌ شیرِ گُنده‌ !

می‌گَن‌ از نعره‌ت‌ گُرگا پِی‌ِ سولاخ‌ موش‌ می‌گردن‌ !

می‌گَن‌ همه‌ی‌ حیوونای‌ جنگل‌ زمین‌ْخورده‌تَن‌ !

می‌گَن‌ حتا پلنگ‌ِ هارِ درّه‌ هَم‌ ،

به‌ یه‌ ضرب‌ِ پنجه‌ت‌ بَندِ !

می‌گَن‌ آرش‌ِ مادرمُرده‌ جون‌ به‌ لَب‌ شُد ،

تا چَن‌ وَجَب‌ به‌ یال‌ُ کوپالِت‌ اضافه‌ شه‌ !

 

می‌گَن‌ تو یه‌ شیری‌ ،

یه‌ شیرِ گُنده‌ !

اما من‌ یکی‌ خوب‌ می‌دونم‌ :

تو یه‌ گربه‌ی‌ دُم‌ بُریده‌ بیشتر نیستی‌ !

یه‌ گربه‌ی‌ خیس‌ِ تیپا خورده‌

که‌ همیشه‌ از زورِ گُشنگی‌ ،

بچّه‌های‌ یه‌ روزه‌ش‌ُ بَلعیده‌ !

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

ولی می خواهم تو بدانی! _ یغما گلرویی

بگذار ندانند که رگبار ِ گریه های من،

از کجای آسمان آب می خورد!

                      ولی می خواهم تو بدانی! گُلم!

می خواهم تو بدانی!

 

پدر بزرگم همیشه می گفت

وقتی شبانه به کابوس ِ بی نور ِ کوچه می روی،

برای فرار از زوایای ترس

آوازی را زمزمه کن!

من همه برای پُر کردن ِ این خلوت ِ خالی ترانه می خوانم!

برای تاراندن ِ ترس!

به خدا از این کوچه های بی سلام،

                                      از این آسمان ِ بی کبوتر می ترسم!

 

بامها را ببین!

دیگر کسی بادبادک نمی سازد!

در دامنه ی دست  کودکان،

                           تیر و کمان حرف ِ اول را می زند!

می ترسم از هزاره ای دیگر،

نسل ِ گلهای سرخ منقرض شده باشد!

می ترسم نوه های این ماهی ِ سرخ هم

با خیال  رسیدن به دریا،

دور ِ حصار ِ همین حوض ِ نیمه پُر

بچرخند و ُ

پیر شوند و ُ

               بمیرند!

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

و اینترنت آفریده شد... _ یغما گلرویی

همیشه زیر سبیل زنده‌گی کردیم

زیر سبیل کورش کبیر،

زیر سبیل نادرجهان‌گیر،

زیر سبیل‌های تاب داده‌ی شاه عباس،

زیر سبیلِ نداشته‌ی آغا محمدخان

زیر سبیل قزاقی رضا شصت‌تیر،

زیر سبیل‌های کوتاه شده از بالای لب

با قیچی مذهب!

 

زیر این سبیل‌ها 

عاشق شدیم،

کتک خوردیم،

ترانه نوشتیم...

 

برای ما

زیرِ سبیل و زیر هشت فرقی با هم نداشت

و اینترنت آفریده شد در هشتمین روزِ خلقت

تا با هم به سخن درآییم

آمال و آوازهای هم را بشناسیم

و عشق را بیرون از مدارِ بسته‌ی بستر تجربه کنیم.

 

پاسبان‌ها و موبدان

حقِ ورود به این سرزمین را ندارند

و عاشقان،

بی‌گذرنامه هم شهروندِ افتخاری آنند.

نه حکومتِ امپریالیسم،

نه دیکتاتوری پرولتاریا...

شعارهای انقلاب فرانسه

تنها در این سرزمین اجرا می‌شوند

برابری، برادری، آزادی...

و برای ما 

که منع شده‌ایم از شنیدنِ هم

و از اجتماع بیش از یک نفر

آرمان شهری جز اینترنت مقدر نیست...

 

در این‌جا می‌توانم دوست بدارمت

بی‌هراسِ هرکس و ناکس!

می‌توانم عشقِ تو را بلند بلند فریاد بزنم

و آن‌قدر در پیراهنی رکابی دورِ میدان آزادی بگردم

تا سرم گیج برود و عقده‌های عتیقه‌ام را بالا بیاورم،

تو هم جنگلِ معطرِ موهایت را به آفتاب بسپار

تا برآورده شوند تمام آرزوهایی

که در پسِ طاقه‌های پارچه پنهان بودند...

 

اعتراف می‌کنم به بدوی بودن خود و هم‌نسلانمان

- اما اینترنت را چه دیده‌ای؟ـ

شاید اگر جعبه رنگی به دستِ آن انسانِ عصرسنگ

که گاوی را بر دیواره‌ی غارش کشید می‌دادند

چیزی می‌کشید که سالوادوردالی را وادار می‌کرد

از عجز گلوله‌ای در شقیقه‌ی خود بنشاند...

 

شاید ما هم حماسه‌ای تازه آفریدیم

و کاری کردیم جهان، به جهان مجازی ما ایمان آورد!

اینترنت را چه دیده‌ای؟!

ادامه مطلب...
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد