شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

۶۸ مطلب با موضوع «یغما گلرویی» ثبت شده است

کازابلانکا _ یغما گلرویی

تــو دیگه داری میری این اختتام رویاست

این آخرین سکانس فیلم کازابلانکاست!

من مرد ِ نقش اول مغرور ُ بی تبسم!

تو اون زنی که میره با مرد نقش دوم!

بارون بباره یا نه صحنه دراماتیکه

تصویرت از توو چشمام میریزه چیکه چیکه!

دوربین یواش یواش از توو صحنه میره بیرون

من می مونم با سایه م من می مونم با بارون!

این اشکا مصنوعی نیست تو دیگه داری میری

داری چشاتو از من از نقش من می گیری!!

راهی نمونده باقی فیلنامه اینو میگه

منو یه جای خالی تو ُ یه مردِ دیگه!!

از وقتی که نگاهت از توو نگاهم رد شد

این فیلم عاشقانه یه فیلم مستند شد

بازی دیگه یادم رفت نقشم خود ِ خودم بود!

نقش کسی که چشماش لبریز عشق و غم بود!

اسکار ُ من می گیرم اما چه فرقـی داره

نقش سیاهی لشکر با یه ابـَــر ستاره؟!

وقتی تــو رو ندارم وقتی تــو دور ِ دوری!

وقتی باید بسازم با حسرت و صبوری!

این فیلم موندگاره گیشه ها قبضه میشن

اما بازم من بی تــو، اما بازم تــو بی من!

تو دیگه داری میری این آخرین پلانه

تیتراژ میاد و آهنگ همراه این ترانه...

ادامه مطلب...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

گل‌محمد _ یغما گلرویی

 بر چمن‌های پارک چه خوابی می‌دیدی؟

گل محمد!

چه خوابی می‌دیدی پیش از آن‌که بمیری؟

 

دخترانِ آن روستا هنوز

صدای نِی‌ات را به خاطر دارند

وقتی گوسفندان را به چرا می‌بردی...

آمدی تهران پول پارو کنی

اما این گرگ صدای نِی را نمی‌شنود!

این گرگ تنها می‌درد! گُل محمد!

 

برگرد... اگر چه مُرده‌ای!

گورستانِ آن روستا هنوز

برای از سرابِ پایتخت برگشتگان جا دارد...

 

تنها به من بگو

بر چمن‌های پارک چه خوابی می‌دیدی

پیش از آن‌که بمیری؟

ادامه مطلب...
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

آخرین شعر _ یغما گلرویی

آخرین شعرِ عاشقانه‌ی من تو دلِ کاغذی مچاله شده

یه درخت آخرِ «جواهردِه» خواب می‌بینه که «غزاله» شده

من به پایان راه نزدیکم، خسته مثلِ دونده‌‌ی ماراتن 

ایستادم شکارِ گربه بشم، ذله مثلِ «جریِ» تو کارتن

خودمو تو تکیلا حل کردم، سرزمینم شبیهِ مکزیکه 

عقرب و کاکتوس و شن‌زاره، مرگ تو کوچه‌های تاریکه

زبونم رو کسی نمی‌فهمه، چین تو ایران، یا من توی چینم؟ 

همه چشما مورّبن، بسته‌ن، تنها انگار منم که می‌بینم

زیرِ پامون جهنمه، نه بهشت! زخم‌ها داره پشتِ لبخندش، 

مادری که شریک می‌شه تو اعتصابِ غذای فرزندش...

کارِ من این شده که هر هفته مُردنِ دوستامو گریه بشم 

چوب‌خطِ عذابمو با تیغِ رو تنِ بی‌ترانه‌گیم بکشم

بی‌کسی‌هامو جشن می‌گیرم، شب به شب با یه سایه رو دیوار 

پا به زنجیر ماسک اکسیژن، لب به لب با یه عالمه سیگار

تو کی هستی که رفتی و تن من مومیاییِ توی موزه شده 

هر شرابِ دو ساله‌ای توی امتحانِ لبات رفوزه شده...

دور می‌شی و گور منتظره، دور می‌شی و این‌جاس عزراییل 

سایه‌ی یک کلاغ رو سَرمه، سا‌یه‌ی سنگ رو سرِ هابیل

وحشتِ روزمره‌تر شدنم، تو همین قبرکِ اجاره شده 

سر نخ دیگه توی دستم نیست، همه‌ی این کلاف پاره شده

منو از پای دار برگردون، از منِ زین به پشت می‌ترسم 

من از این که یه روز بگن «شاعر آخرین شعرو کُشت» می‌ترسم...

ادامه مطلب...
۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

این دایره‌ی زرد که می‌خندد :-) _ یغما گلرویی

این دایره‌ی زرد که می‌خندد کنارِ عکسِ تو، smiley

یعنی در گوشه‌ای از این شهر

پشتِ لپ‌تاپت نشسته‌ای!

یعنی گوشه‌ای از این شهر

زیباترین نقطه‌ی جهان است...

این دایره‌ی زرد که می‌خندد

یعنی ما به هم متصلیم

حتا اگر تو هوای سرزمینی دیگر را تنفس کنی!

حتا اگر تو یک عروس دریایی باشی

در گوشه‌ای از اقیانوس آرام

و من خرچنگی که صدفِ سنگینش را

در بسترِ اقیانوس اطلس بر دوش می‌کشد،

ما با آب‌های جهان به هم متصلیم...

 

این دایره‌ی زرد که خاکستری می‌شود اما

به شب‌های موشک‌باران پنج ساله‌گی‌ام برمی‌گردم

وقتی جیغ می‌کشید آژیر قرمز

و من در ظلماتِ بی‌برقی

از خواب می‌پریدم،

به جستجوی آغوشِ مادرم!

 

خاکستری که می‌شود این دایره‌ی زرد

تنها می‌شوم با تنهایی خود

و مزه مزه می‌کنم

تلخ‌ترین حقیقتِ جهان،

نبودنِ تو را...

ادامه مطلب...
۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میلاد

صدام را اعدام نکنید! _ یغما گلرویی

صدام را اعدام نکنید!

او را به «حلبچه» ببرید

و بگذارید نفس‌های عمیق بکشد.

نفس‌هایی عمیق،

عمیق،

نفس‌هایی به عمقِ گورهای دسته‌جمعی کردستان...

 

صدام را اعدام نکنید!

او را به «شلمچه» بفرستید

و بگویید آن‌قدر گریه کند

تا نخل‌های سوخته‌ی خوزستان

دوباره سبز شوند...


صدام را اعدام نکنید!

او را به مادرانی بسپارید

که هنوز

با هر صدای زنگی گمان می‌کنند

فرزندانِ مفقودشان

به خانه برگشته‌اند...

ادامه مطلب...
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
میلاد