شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

۱۰ مطلب با موضوع «منیره حسینی» ثبت شده است

شکنجه تنهایی _ منیره حسینی

سکوت 

بازجو را به حرف در آورد

بازجویی ،مرا

و من اعتراف می کنم

بارها تو را ندیده ام

و بارها پیش آمده که پیش تو نبوده ام

و بارهای دیگری پیش می آید ...

که به اتاق آمدی

دلتنگی شکنجه اش را شروع کرد

باید حرف می زدم

از شب هایی که از ترس تنهایی

آنقدر بلند آه می کشیدم

که زن احمق همسایه 

به دیوار می کوبید / یواش

یواش چکارکنم؟

یواش لباس هایت را بو می کردم و 

جیغ درآغوش می کشیدم

 

باید حرف بزنم

حرف بزنم

حرف ...

آنقدر که برای بازجویی 

دیگر حرفی باقی نمانده باشد

ادامه مطلب...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

سالهاست _ منیره حسینی

سعی کردیم کاری به هم نداشته باشیم

من بار تنهایی خودم را بکشم

انها چاله های زندگیشان را پر کنند

در این خانه هر روز دوستانی جمع می شوند

در تنهاییم

از خودشان پذیرایی می کنند

 

من و این مورچه ها

سالهاست که با خرده های نان

دوستی مان را اغاز کرده ایم.

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

آزادی _ منیره حسینی

آزادی

برای کسی که سال ها

با میله میله ی سلولش

نفس کشیده باشد

یعنی حبس ابد ! 

 

من 

منیره

از پای جوخه ی دار

آخرین حرف هایم را

میان بغضی پنهان می کنم

که بعدِ من

گره از طنابش باز کنید و

 مثل نامه ای

بی تفاوت

برای خانواده ای که منتظر وصیتی نبوده اند ...

فکر کنید 

اصلا خانواده ای نبوده اند

پشت این همه سال 

دیوار با دیوار

دربند ، آزاد بوده ام

 

زندان بود که در کوچه پرسه می زد 

زندان بود که در خیابان میله های ممـــــــــــــتد می کشید

زندان ! که هدف داشت در شهر محاصره ام کند

 

این را که به اینجا می آمدم ، فهمیدم 

پشت سرم جای آب ، حرف می پاشیدند

کسی انتظار مرا نداشت

مثل روز تولدم

این را از برادری که بعدمن دنیا آمد ، فهمیدم

 

من 

منیره

از پای جوخه ی دار

محکوم به روزی هزار بار فرار

تمام حرف های کثیفی را که رفتگرها جمع کرده اند

گردن می گیرم

پیش از آنکه طناب گردنم را بگیرد

من هیچ وقت شبیه هیچکس ... 

حتی شبیه خودم زندگی نکرده ام

 

و خودکشی سرشار از حدس و گمان هاست . 

ادامه مطلب...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

دیوونه _ منیره حسینی

دیوونه _ منیره حسینی

تماس بدنی ام را تنه می گیرد

نکند فکر می کند

ما هیچ وقت به هم نمی خوریم

و سر این آسایش گاه

به خاطر من شلوغ نشده است ؟!

 

صدایم را به درونم می ریزم

شانه هایم اما آرام نمی شوند

نامرد نمی فهمد

دیوانه ها هم نیاز به توجه دارند

عاشق می شوند

و اگر هر روز

چند دقیقه دیرتر به اتاقم بیاید

آنقدر بلند گریه می کنم

که دل هیچ پرستاری به خندیدنم قرص نشود

دکتر حال من بد است؟

 

دکتر حال من بد است

بد است

بد است

بد است

و فقط  تزریق انگشتان توست

که اگر زیر پوستی هم اثر کند

آرام می گیرم و

زیرجنون برگه ای را امضا نخواهم کرد.

 

پ.ن: با تشکر از خیار شور عزیز برای راهنماییش تو انتخاب عکس...!!!

ادامه مطلب...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

مجنون جدید _ منیره حسینی

می‌گویند

بس که دستی گرم

کسی به سرت نکشیده

موهایت سفید شده‌اند

ریش هایت بلند .

 

می‌گویند

مجنون جدیدی شده‌ای

که یادت نمی‌آید

مدرن‌ترین عاشقانه‌هایت را

پای کدام زن می‌نوشتی .

 

می‌گویند و پشت سرت می‌خندند .

می‌خندند و شانه به شانه می‌لرزم .

دوستانمان باور نمی‌کنند

از پشت همین گوشی

چه قولهای بزرگی

که میان دو شهر رد و بدل نمی‌شدند

و نمی‌دانند

قرار فقط کنار خیابان نیست .

گاهی در حاشیه درد

قرار می‌گیرم

تا با کناری‌ات کنار بیایم .

گاهی قرار این است

که تا پنجره را با چشم هایم باز می‌کنم

اشکهایم میان زمین و آسمان تقسیم شوند

و اوضاع روحی این شهر لعنتی

با حال خراب من به هم بریزد .

 

این روزها من از کجا بدانم

چگونه از چشم هایم پلک‌خوانی‌ات کرده‌اند !؟

به ریش بلند تو می‌خندند

و بغض من

بغ          ض

ب         غ

     ض

گره‌ای است که فقط به دست لب‌های‌شان باز می‌شود .

ادامه مطلب...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد