شعر سیاه

بهترین شعرهایی که خوانده ام

۱۸ مطلب با موضوع «دیگران» ثبت شده است

قفس _ محمد کدخدایی

من بگویم که مرا زین قفس

آزاد کنید

نی مرا برده بباغی و سرم بیش زاین

 گَرم کنید

در منِ حیران که چیست  

سِرِّ همین بال و پرم

این ز عقل و رای دور باشد

که باید بر زمین باشم و

هرگز نپّرم

ای شمایان کژ کلاهان !

 کُله خود به قضاء راست کنید

ذهنِ خالی  ، بسته ی عالم خاکی

برگشائیدش

دمی در کار عالم ، سیر کنید

آخر این بال و پرو عشقِ پریدن

ز چه روست ؟

گر که تدبیرش ز صنعم،پریدن نـَبـُوَد

اوستاد دوست ؟

ماهیان غوطّه خوران

در عمقِ دریایِ مهیب

ماکیان پرواز کنانند

برفرازِ میغ و کوههای منیع

آهوانِ چشم مستان  

انچنان خیزان و جستان  .

همچنان رستمِ دستان  .

بی غم شیرو پلنگ و

دام و صیاد و نهیب

لیک ، من که مرغم  !

مرغ پروازم و پروازم نیست !

این همه بند و رسن ،

 قید و زنجیرِ سنن

بسته بر پای دلِ خسته زچیست ؟

بخدا من که دگر، زین همه حصن و قفس

مردُمَک های پر خواب و خورو اهل هوس

افسرده و پژمرده ام

زین همه تبعیض و رنج و محنت و ظلم و ستم

خسته و بی ثمرو بشکسته ام

ایزدا  !

عاقبت من از میانِ این قفس

پر میکشم

در فضای بیکرانِ عشقیت

سر میکشم

من زاین شهرپرازکبروغرور و مست وپست

غایتاً خواهم که رست

زین میانِ فتنه و تدلیس ،

می خواهم که جست  !

من مطلاّ میله های این قفس را  ؛

با اراده از میان خواهم شکست  .

وز میان آدمیزاده ی دلبسته و دلخسته ی

نفع و هوس و جهل و هراسش

عاقبت خواهم جهید

من به تنهائی همه ی پرده های

جز سپید و سرخ و سبزو آبی و زرد و بنفش را

از میان خواهم درید                                                                                                                

من همه رنگهای ظلمت رنگِ شب رنگِ

غم وسوگ وعزا  ؛

آنچه یادم داده اند از گذشته  ،

که بُوَد هر زور و ظلم و ستمی

قدر و قضا !

پاک خواهم کرد ،

یک به یک خواهم سترد  !

از میان خواهم درید       !

از زمین پر زخون مرغکان بی نوا   ،

خواهم پرید

خواهم رهید..........

 

پ.ن: دومصرع نخستین این سروده در واقع بر گرفته وپاسخ آزاده شاعرایران زمین ملک الشعراء بهار است که:

«من نگویم که مرا زین قفس آزاد کنید

قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید»

ادامه مطلب...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

دیکتاتور _ حافظ موسوی

در پایتخت قصه‌های هزار و یک شب

دیکتاتوری را به دار کشیدند

 

سلطان سلیم

برای جفت و جور کردن کابوس امپراتوری

به هلال خصیب سفر کرد

شاه عباس

برای لندن پیام فرستاد

عبدالوهاب

روی نقشه‌ی صحرا خم گشته

تا رد پای ترک‌ها و مجوس‌ها را

به انگلیسی‌ها نشان دهد

 

این‌جا خاورمیانه ‌است

سرزمین صلح‌های موقت

بین جنگ‌های پیاپی

سرزمین خلیفه‌ها، امپراتوران، شاهزادگان، حرمسراها

و مردم نمی‌دانند

برای اعدام یک دیکتاتور

باید بخندند یا گریه کنند.

ادامه مطلب...
۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میلاد

از تو آغاز می شوم در تو پایان می گیرم _ عمران صلاحی

هرچه بیشتر می گریزم

به تو نزدیکتر می شوم

هر چه رو برمی گردانم

تو را بیشتر می بینم

جزیره ای هستم

در آب های شیدایی

از همه سو

به تو محدودم.

هزار و یک آینه

تصویرت را می چرخانند

از تو آغاز می شوم

در تو پایان می گیرم

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

حوای من تو باشی اگر٬ قول میدهم _ فریبا عباسی

اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم

حالا که سهم من نشدی کم بیاورم

 

دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم

تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم

 

میخواستم که چشم تو را شاعری کنم

امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم

 

دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل

می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم

 

یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....

میخواستم  برای  تــــو  مریـــــم  بیاورم؟

 

حتی قرار بود که من ابر باشم و

باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم

 

کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من

اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم

 

                 ......

 

اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم

باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم

 

حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم

عمراً  دوباره  رو  به  جهنّـــــم  بیاورم

 

خود را عوض کنم و برایت به هر طریق

از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم

 

بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت

یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟

ادامه مطلب...
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد

مرگ _ عمران صلاحی

مرگ _ عمران صلاحی

مرگ از پنجره ی بسته به من می نگرد

زندگی از دم در

قصد رفتن دارد

روحم از سقف گذر خواهد کرد

در شبی تیره و سرد

تخت حس خواهد کرد

که سبکتر شده است

در تنم خرچنگی است

که مرا میکاود

خوب می دانم من

که تهی خواهم شد

و فرو خواهم ریخت

توده ی زشت کریه ی شده ام

بچه هایم از من میترسند

آشنایانم نیز به ملاقات پرستار جوان می آیند.

ادامه مطلب...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد