بر چمن‌های پارک چه خوابی می‌دیدی؟

گل محمد!

چه خوابی می‌دیدی پیش از آن‌که بمیری؟

 

دخترانِ آن روستا هنوز

صدای نِی‌ات را به خاطر دارند

وقتی گوسفندان را به چرا می‌بردی...

آمدی تهران پول پارو کنی

اما این گرگ صدای نِی را نمی‌شنود!

این گرگ تنها می‌درد! گُل محمد!

 

برگرد... اگر چه مُرده‌ای!

گورستانِ آن روستا هنوز

برای از سرابِ پایتخت برگشتگان جا دارد...

 

تنها به من بگو

بر چمن‌های پارک چه خوابی می‌دیدی

پیش از آن‌که بمیری؟