محتسب بد پوششی را دید و خِفتش را گرفت

گفت : رفتارت کمی تا قسمتی هنجار نیست

 

جامه هایی را که پوشیدی زیادی روشنند

تازه شانس آورده ای، پیراهنت گلدار نیست!

 

گونه ها و بینی و لب را مرمت کرده ای

چیز اورجینال یا آکی در این رخسار نیست

 

رفته ای با سرمه و سرخاب میکاپیده ای

خوشگلی جرم است و غیر از اذیت و آزار نیست!

 

ای که با چسبینه (ساپورت)، شهری را به آتش می کشی

بشکه ی باروت و کبریت است این، شلوار نیست

 

یا نخر یا آنکه از این سند بادی ها بخر

هم خوش استیل است هم پوشیدنش دشوار نیست!

 

چشم مارا دور دیدی، موی خود افشانده ای

چارقد سر کردنت هم بی ادا، اطوار نیست

 

هرعذابی می کشیم از روسرى شُل بستن است

ور نه مسئولی در این جا هیچ، سهل انگار نیست!

 

علت این خشکسالی، بی حجابی های توست

نقش تغییرات جوّى، اینقدر بسیار نیست

 

آدم از این شُل حجابی های حوّا  ضربه خورد

میوه ی ممنوعه خوردن، جرمش این مقدار نیست!

 

کردگار ای کاش زن ها را کچل می آفرید

تار گیسویی نباشد روز ماهم تار نیست

 

مو پریشان گفت: باشد زلف از ته می زنم

تا ببینم بعد از این مو، مشکلی در کار نیست!؟