من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟

 

من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟

یک شاعر شکسته‌ی تنها شبیه من

 

حتی خودم شنیده‌ام از این کلاغ‌ها

در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من

 

امروز دل نبند به مردم که می‌شود

این‌گونه روزگار تو ـ فردا ـ شبیه من

 

ای هم‌قفس بخوان که زِ سوز تو روشن است

خواهی گذشت روزی از این‌جا شبیه من

 

از لحن شعرهای تو معلوم می‌شود

مانند مردم است دلت یا شبیه من

 

من زنده‌ام به شایعه‌ها اعتنا نکن

در شهر کشته‌اند کسی را شبیه من