یک هیچ ادکلن زده با موی فرفری

شاید وکیل پایــــه یک دادگستری

دارد دفاع می کند از دختــری که نیست

اسمش پری نه! از همه ی جنبه ها پری!

از یک نگاه ساده و معصوم مثل گرگ

یک مشت موی سرزده از زیر روسری

از دختری که گفته به این هیچ عاشقست

از دختـــری کـــــــه رفتـــــه بــا مرد دیگری

لیلای قصه خط زده کل کتاب را

پیدا نموده شاید مجنون بهتری!

رو می کند به سمت تماشاچیان وکیل

فریاد می زند کــه تــــو دختر مقصری؟!

دختـــر فقط عروسک بازی زندگی ست...

تو مرده ای به خاطر این جرم: دختری!

دیگر به اختیار خودت نیست ماندن و...

وقتی که از تمامی خود رنــج می بری

حس می کنی گرفته دلت از هر آنچه نیست

می خواهــی آسمـــــان را بالا بیـــــــاوری...

قاضی نگاه می کند آرام و مرگبار

بـــه دادگاه و صندلی ِ پیـر داوری

از خود سوال می کند آیا نمی شود

آیا نمی شود که از این جرم بگذری؟

رو می کند بـــه سمت وکیل در آینه

با یک نگاه خسته و یک جور دلخوری

شاهد: خودش دلیل: خودش حکم: زندگی

قاضی: خودش وکیل: خودش متهم: پـــری