ـ این مجسّمهی عاج خیلی قشنگه ! نه؟
ـ آره ! قشنگه !
وقتی ندونی عاجش
مالِ بزرگترین فیلِ کنگو بوده ،
وقتی ندونی شیکارچیا
گولّهی اوّلُ تو چشمِ فیلی که صاحبش بوده خالی کردن ،
وقتی ندونی بچّهی اون فیل
خرطومِ کوچیکشُ رو صورتِ خونیِ پدرش کشیده وُ
یه قطره اشک از چشای خاکستریش سُر خورده پایین ،
وقتی ندونی که جُفتش
اونقدر پای نعشش ضجّه زده
که خودشم مُرده...
اون وقته که این مجسّمه عاج
خیلی قشنگ به نظر میاد !
خیلی قشنگ...